بهراد بهراد ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

my dear son

دوستت دارم

هیچ چیز و هیچ کس هیچ نیرو و قدرتی هرگز نمی تواند عشق مرا به تو ذره ای کم کند هیچ کششی در دنیا مرا از تو جدا نخواهد کرد حتی پس از مرگم عاشقت می مانم پسر زیبایم
6 شهريور 1392

داستان عشق مادر به پسرش

چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت . مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود ... تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر به کودکش آن قدر زیاد بود که نمی گذاشت آن پسر در کام تمساح رها شود. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح...
6 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد